درباره مردی که کابوس رژیم صهیونیستی بود
دسته بندی : نگاشته ملی.سیاسی ,



از اولین روزی که شهید عماد مغنیه به نزد ما آمد تا اینکه آموزش حمل سلاح را از ما بخواهد، چیزی بهجز جنگ با اسرائیل در ذهن خود نداشت. او آن هنگام شانزدهساله بود. من مسئول آموزش اردوگاهی بودم که او به آن ملحق شد. آن موقع، همهی سخنرانیهای فرهنگی و سیاسی دربارهی حق ما در فلسطین و خطر صهیونیست بود. فکر و موضع امام خمینی رحمهاللهعلیه نیز این عهد و ایمان به حتمی بودن پیروزی و یقین در رسیدن به اهداف را عمیقتر کرد. بعدها مباحث و نظرهایی دربارهی این موضوع ردوبدل شد که از همهی جوانب استراتژیک و پیشروی در پیروزیها و جمع کردن قدرت و جمعیت به ما کمک کرد. بیشترین چیزی هم که ما را هدایت میکرد و بر تحقیق این عهد و هدف تأکید میکرد، خوانش عمیق و فهم یقینی رازهای سورهی اسراء بود.

روزی برادر رمضان عبدالله، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی، اعلام کرد تقریباً یقین دارم که موشکی در غزه نیست، مگر اینکه اثر انگشت شهید عماد بر آن باشد. همچنین میتوان گفت همهی پشتیبانی و همکاری در زمینهی اطلاعات و آمادهسازی و راهنمایی انتفاضهی دوم، از طریق حزبالله و مخصوصاً حاج عماد صورت گرفت.

بعد از جنگ ۳۳روزه، او فقط اجرای این حکم را در پیش نگرفت، بلکه علاوه بر انتقال سلاح و تجربه به داخل فلسطین و مخصوصاً غزه برای بالا بردن آمادگی و قدرت مقابله با هر حمله در آینده، پیمانی مشترک با فرماندهی سوری برای نقل تجربه به ارتش سوری بست. او همچنین به آمادهسازی استراتژیک که شامل مسلح شدن، تشکیل گروههای ویژه، آموزش آنها براساس قواعد جنگ و استفاده از تجربهی لبنان و مقاومت میشد، اهمیت میداد.
این موضوع دلیل اصلی نقل مکان کردن شهید به سوریه بود. او میخواست به فرماندهان فلسطینی و سوری نزدیک باشد. بهطور خاص به این دلیل که بیشتر تجهیزاتی که به غزه منتقل میشد، از طریق سوریه بود. علاوه بر این، قسمتی از آمادهسازی نیرو و آموزش آنها در سوریه و ایران انجام میگرفت. میتوان گفت بیشتر انتقال اسلحه و بیشتر دورهها زیر نظر و با حضور شهید عماد انجام میشد. روزی برادر رمضان عبدالله، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی، اعلام کرد تقریباً یقین دارم که موشکی در غزه نیست، مگر اینکه اثر انگشت شهید عماد بر آن باشد. همچنین میتوان گفت همهی پشتیبانی و همکاری در زمینهی اطلاعات و آمادهسازی و راهنمایی انتفاضهی دوم، از طریق حزبالله و مخصوصاً حاج عماد صورت گرفت.

آنها میدانستند که مقاومت جبهه است و فقط یک گروه نیست و محور این جبهه از ایران شروع میشود، از سوریه میگذرد و با عبور از لبنان و فلسطین، تمام میشود. به همین دلیل سعی کردند در سوریه اقدامات تروریستی انجام دهند تا بین محور مقاومت و دولت سوریه و گروههای آنها جدایی بیندازند، ولی بهدلیل نبوغ فرماندهی سوریه و مقاومت، نتوانستند به خواستهی خود برسند و شکست خوردند.

ضربههای استراتژیکی که به دشمن و همیارانش زده شده بود و همچنین ساختار تنظیمی و آمادهسازیای که شهید برای مقابله با دشمنان به کار میبست، او را به دشمن شمارهی یک اسرائیل تبدیل کرده بود. او فقط قویترین ضربهها را به آنها نزد، بلکه با همکاری برادرانش، یک ساختار امنیتی، نظامی، فکری و فرهنگی تشکیل داد که دیگر نمیتوان آن را شکست داد یا به آن نفوذ کرد؛ همچنانکه همهی دستگاههای اطلاعاتی دشمن در طی ۲۵ سال نتوانستهاند به او برسند. به همین دلیل، بهحق او را دشمن درجهی یک و خطرناکترین شخص در مقابل خود میدانستند.

شهید از اولین افرادی بودند که با امام خمینی رحمهاللهعلیه و بعد از ایشان با رهبر انقلاب بیعت کردند و با شرکت در جبهههای جنگ تحمیلی صدام علیه ایران، برای مدتی برای دفاع از ایران حضور داشتند. بعد از آن، برای مقابله با حملهی اشغالگران به لبنان، فرماندهی عملیات مقاومت علیه اسرائیل را برعهده گرفتند.

واضح و آشکار بود که اشغال عراق به دست ایالاتمتحده بهمنظور دادن آزادی به ملت عراق و برپا کردن دموکراسی نبود. هدف آنها به دست گرفتن نفت عراق و حضور در منطقه برای تهدید ایران و سوریه بود. جواب مناسب برای این اقدام آمریکا، قوی کردن مقاومت علیه اشغالگر و منع او از استقرار در منطقه و سپس خراب کردن هدفهای او بود. به این منظور، باید تجربهی مقاومت در لبنان را به عراق منتقل میکردیم و شهید نقشی بسزا و اساسی در این موضوع داشتند. بعضی از رزمندگان لبنانی به برادران عراقی ملحق شدند تا تجربهها و مهارتهایشان را به آنها منتقل کنند. همچنین دهها عراقی به لبنان آمدند تا این تجربه را کسب کنند. در همهی این اتفاقات، شهید نقشی مهم و بسزا در پشتیبانی از مقاومتهای عراقی داشتند.

این تهمتها هیچ اهمیتی ندارند، چون مشروع و موثق نیستند. دلیل این تهمتزنیها زیر سؤال بردن مقاومت است. وقتی قدرتهای بزرگ بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم در امور ملتها دخالت میکنند، به امنیت ما تجاوز میکنند و به ملت ما حمله میکنند و آنها را قتلعام میکنند، طبیعی است که ما بهصورت مناسب و با امکاناتی که در دست داریم و متناسب با بدی و زشتی جرم آنها، پاسخ بدهیم. به این دلیل، من هیچ اشکالی در اقدامات شهید، چه عملیات نظامی و امنیتی و چه کارهای دیگر او، نمیبینم. این اقدامات بهحق در مقابل دولتهایی که شب و روز علیه مصالح ملت ما کار میکنند، صورت گرفته است.

شهید از اولین افرادی بودند که با امام خمینی رحمهاللهعلیه و بعد از ایشان با رهبر انقلاب بیعت کردند و با شرکت در جبهههای جنگ تحمیلی صدام علیه ایران، برای مدتی برای دفاع از ایران حضور داشتند. بعد از آن، برای مقابله با حملهی اشغالگران به لبنان، فرماندهی عملیات مقاومت علیه اسرائیل را برعهده گرفتند.
روابط ایشان با فرماندهان ایرانی در بالاترین سطح بود. ایشان نهتنها نقش بزرگی در فرماندهی عملیات مقاومت در لبنان و فلسطین داشتند، بلکه میتوان گفت نقش مستقیم و بسزایی در حمایت از امنیت ملی ایران و انقلاب و مقابله با دشمنان آن داشتند. ایشان توانستند ضربههای محکمی به دشمنان ایران و انقلاب اسلامی وارد کنند. شهید در جبههی مستضعفین علیه مستکبران و حق علیه باطل، فعال و بانشاط بودند و مرز جغرافیایی نمیشناختند. به همین دلیل ارتباط او با فرماندهان انقلاب قوی و نزدیک بود و بهحق جزء کسانی محسوب میشد که از ولایت و انقلاب دفاع میکنند، مانند هر فرماندهی در سپاه پاسداران، نیرو انتظامی یا ارتش ایران. رابطهی ایشان با امام خامنهای رابطهای با فرمانده حامی و راهنماییکننده در موضوع فلسطین، لبنان، عراق و بعداً سوریه بود.


تجربه به ما یاد داده و تاریخ این را ثابت کرده است که خون شهید رشد میکند؛ آنهم بهوسیلهی رونق یافتن راه او با هزارها جوان که متأثر از راه و روش او هستند. بعد از شهید شدن حاج عماد، گروههای بسیاری از جوانان را دیدیم که میخواهند از راه و سیرت او الگو بگیرند و راهی که ایشان در پیش داشتند ادامه دهند. اشاره به این مسئله بهدلیل آگاهی امام خامنهای و سید حسن از این موضوع است. هزاران نفر برای ملحق شدن به مسیر مقاومت جلو آمدند. خود شهید این امر را پیشبینی کرده بود و بعد از جنگ ۳۳روزه امکانات را برای آموزش این گروه محیا کرده بود.
جمعه 13 اسفند 1395
355 بازدید